اشک عاشق

بی تو چگونه باور کنم که خانه خانه است بی تو ماندن در اینجا عذاب زمانه است گرمانده ام  در این چهار دیواری جهنمی ان قاب عکس روی دیوار تو تنها بهانه است دیوار و درب و فرش و تسبیح و چادر سفید یاد اور ان روز های خوش و  پر ترانه است این گوشها که پر شده بعد تو از اوای سکوت هر شب منتظر  ان خنده های شبانه است این چشم های بی فروغ خشکیده به سقف هر دم منتظر برگشتن تو از درب خانه است ای موهای ژولیده  اشفته رها به دست باد هر روز منتظر ز دست تو کشیدن شانه است این دل که بی تو می تپد در درون سینه ام چون درب و دیوار این خانه ویران، ویرانه است هر کس رسد ز ره و بیند حال و احوال من گوید نظر کن بر احوالش گویا که دیوانه است اری منم  ای مادر ،نیما کنون که ز داغ فراق تو مجنون ترست  ز فرهاد و مجنون زمانه است اشک عاشق...

این خنده که امروز میبینم بر لب تو از رضایتست دانم که جای  هزار بوسه هرزه  و خیانت است این مرد که می اید ارام و شاد خرامان سوی تو اری بگو  که این  چندمین همای سعادت است امروز امد ان مرد روياي تو بر اسب سفید بخت  ان مرد بخت برگشته که کنون در معرض غارت است بر اسب سفید هوس نشسته  و گرفته ای افسار او كو این رسم برد گرفتنست یا رسم هدایت است از اسب به زیرش کشاندی و به شهوت نشستی برش کردی جان او کابین خود و گفتی اين هم با رعایت است بیچاره این مرد که از اتش شهوت بنهاد بند بندگی بیچاره تر تو که فکز کردی کارت اخر سیاست است بنهادی به گردنش دانسته بند تا کشانیش به دار ور نه کی بین عاشق و معشوق از بندحکایت است گر عشق این است که ز اول با خیانت شود شروع بر چهار بیاد این عشق پست بسی جای ملامت است نیما اگر بد می گوید و بد می پندارد این  عشق را در راه  عشق و عشق  بازی اخر  کیاست است ان روز که خلاف حرفش شود عیان و ثابت شود  از زبان  عشق های پاک منتظر شماتت است اشک عاشق...